قطعه " پادشاهی " برای روز جهانی صلح

ساخت وبلاگ

 

"پادشاهی"

محمد حسین صفری

 

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان نشسته ایم

تلویزیون تماشا می کنیم

در آنجا ، اتفاقات عجیبی می افتد

همه چیز شبیه یک جادو شده است .

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان نشسته ایم

با تبلت کوچکی که دارد بازی شاهانه می کنیم

درون این جعبه ی جادویی کوچک ، دنیای پیچیده ای نهفته است

تمام بازی ها در آن ، مصنوعی ست .

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان نشسته ایم

در جهان دیگری، داخل رایانه ای با قدرت زیاد،  جستجو می کنیم

در آن جهان مجازی ، غوغای عجیبی برپاست

جاده ها اصلا شبیه جاده نیستند

و ماشین ها به هیچ چیز ، حتی انسان هم رحم نمی کنند .

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان نشسته ایم

غصه می خوریم

برای آینده ی سرزمینی که سخت نگرانمان کرده است .

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان نشسته ایم

برای تحقق آرامش در جهان نقشه می کشیم

ما فرمانروای تمام تلویزیون ها

تبلت ها

و تمام عوالم مجازی هستیم

فرمانروای تمام خانه ها

پنجره ها

تمام میزهای ناهار خوری

تراس های پر از گل

و ایوان های پر از گلدان .

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان نشسته ایم

پیوسته نقشه می کشیم

تا چگونه مادربزرگ ها و پدربزرگ ها را نگذاریم که بمیرند .

دخترم قلعه های پلاستیکی بسیاری ساخته

و مرا فرمانروای تمام قلعه های جهان کرده است .

ما تاجی از برگ و چوب و گل ، بر سر گذاشته  و در حیاط قلعه های خشتی مان ، جشن های بزرگی بر پا کرده ایم

در آن ها ، تمام کودکان سرزمینمان رقصیده اند .

جشن هایی که در آن ها ، تمام حیوانات روی زمین ، مجاز به شرکت بوده اند .

جشن هایی که فقط مخصوص درباریان و یا حتی نزدیکان پادشاه نبوده است .

در سرزمین ما ، همه مردم ، حتی مورچه ها

پروانه ها

گربه ها

سگ ها

و کفشدوزک ها هم از نزدیکان پادشاه به حساب می آیند .

در سرزمینی که تحت پادشاهی من و دخترم است

تمام حیوانات ، اهلی و وحشی

در کنار آدم ها

در امنیت کامل به سر می برند .

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان در قلعه ای بزرگ نشسته ایم

دستور می دهیم

دزدها را که روی تمام کوهها و در میان بیابان ها گل بکارند

دستور می دهیم تا پادشاهان قاتل را که برای بچه ها ی تمام دنیا خم شوند

بچه ها پشتشان سوار شوند

و به سرزمین رویاهایشان بروند.

بچه ها مجازند لباس پادشاهی بپوشند

تاج بگذارند و برای آن پادشاهان ظالم ، فرمانروایی کنند .

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان که از کاه و کُلش درست شده است نشسته ایم

 دستور می دهیم تا برای همه ی بچه های سرزمینمان

بال های بزرگ بسازند و در آسمان آبی به پرواز در آیند

آنها مجازند بالاتر از ابرها بروند

با خورشید و ماه ، دست بدهند

با ستاره ها برقصند

و در سیاره های دیگر به بازیِ قایم باشک مشغول شوند .

در قلمرو پادشاهی ما ، همه می توانند پرواز کنند

ما اجازه نمی دهیم کسی به رویاهایش نرسد

اجازه نمی دهیم کسی فقیر بماند

یا گرسنه

یا بدون لباس

بدون کفش

در قلمرو تحت رهبری ما

کسی حق ندارد بدون خانه بماند

بدون حیاط

بدون باغچه

بدون اسب یا مزرعه .

دخترم برای تمام خانه ها ، گله های پروار گوسفند

گاوهای شیرده

سگ های نگهبان

گربه های ملوس

مرغدانی های بزرگ در نظر گرفته است .

او ما را مامور ساخته است تا همه ی آنچه را که فرمان داده است

 در اختیار خانواده ها قرار بگیرد

تمام و کمال .

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان نشسته ایم

و قول داده ایم به همدیگر تا این فرمانروایی عادلانه را در تمام زمین گسترش دهیم

هفته ای یک بار تخت پادشاهی مان را در اختیار کودکی بگذاریم

که بهترین نقشه را برای جهان دارد

بهترین نقشه را برای شاد بودن و خوشبختی تمام آدم ها دارد .

ما تخت پادشاهی مان را به هر کسی که با باد مهربان باشد

می سپاریم

به هر کسی که با رودخانه ها

و قزل آلاهای طلایی مهربان باشد

با دریاها و مرغان دریایی

با جنگل ها و درختان پیر و جوانش .

من و دخترم فرمانروای تمام سیم های مخابرات هستیم

سیم های برق

لوله های نفت و گاز

و دستور داده ایم کسی حق ندارد در قلمرو حکومت ما از سرما بمیرد

یا حتی از گرما

کسی حق ندارد از پدربزرگ و مادربزرگش بی خبر باشد

کسی حق ندارد در تاریکی بماند .

من و دخترم بال هایی ساخته ایم

بزرگ

موافق با باد

از تکه پارچه های رنگی

هر صبح و شام ، پرواز می کنیم

به قلمرومان در سراسر دنیا سر می زنیم .

به دیدار بیماران می رویم

در مجلس افسانه ی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها شرکت می کنیم .

ما فرمانروای تمامِ پارچه های رنگی هستیم

دستور می دهیم زین پس

همه ی کودکان ، پارچه های رنگی داشته باشند

برای خودشان خانه های درختی بسازند

برای همدیگر ژاکت و شال ببافند

و روی تمام آنها نام پدران ، مادران ، خواهران و نام برادرانشان را بنویسند

حتی برادران و خواهرانی که هنوز به دنیا نیامده اند .

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان نشسته ایم

تصمیم گرفته ایم تا دستور بدهیم

از این تخت پادشاهی ، برای تمام کودکانِ دنیا ، یکی یک دانه بسازند

زین پس در قلمرو تحت فرماندهی ما

هر کودکی که به دنیا می آید یک تخت پادشاهی بزرگ خواهد داشت

قلمروی بزرگ با آسمانی روشن و پاک

رودخانه های خروشان

دریاهای مواج

چشمه های زلال

پرندگان آزاد

درختان سربه فلک کشیده

گل ها و گلدان های رنگارنگ .

من و دخترم در عهدنامه ی خودمان با کودکان سرزمینمان نوشته ایم

پدران و مادران تنها حق دارند که بخندند

تنها حق دارند که خوشبخت باشند .

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان در قلعه های بادگیر نشسته ایم

قالیچه می بافیم

ترانه می خوانیم

و در ترانه های ما

هیچ پدر و مادری نمی تواند اندوهگین بوده باشد

یا نگران

افسرده

و یا حتی جدا از هم

آنها فقط حق دارند شاد باشند

شاد شاد شاد .

من و دخترم روی تخت نرم پادشاهی مان نشسته ایم

چشم دوخته ایم به علفزارهای وسیع

گله های وحشی اسب

درختان پر از پرنده

به ابرهایی که منتظر دستور ما برای باریدن نشسته اند

نشسته ایم روی پشته ای از کاه

در بلندای همه ی شادی هایمان ، ذرت می خوریم

در انتظار نامه هایی که دستورشان را پیشترها صادر کرده بودیم

در انتظار سبدهای آلبالو

خورجین های پر از هلو

تشت های پر از توت و زردآلو .

من و دخترم فرمانروای تمام نامه ها ی جهان شده ایم

فرمانروای تمام صندوق های پست

فرمانروای تمامِ تمامِ تمام چیزهایی که وجود دارند و ندارند .

ما خوشبخت ترینِ پادشاهانِ تاریخ هستیم

و در عهدنامه باستانی مان نوشته ایم

هیچ تاریخی ، حق نوشتن از بدی ها را در روی زمین ندارد

حق نوشتن از جنگ ها

ستمگری ها

دزدی ها و چپاول ها

و یا حتی بی احترامی ها در روی زمین و چه بسا تمام سیاره های موجود در کائنات را ندارد

هیچ تاریخی نمی تواند خارج از قلمرو زیبای ما شکل بگیرد

تاریخ یعنی همین تخت های پادشاهی من ، دخترم و تمام کودکان زمین

تاریخ یعنی همین تخت های پر از کاه و کُلش .

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان نشسته ایم پسته می خوریم

و فرمان می دهیم به تمام ساعت ها که با رویای کودکان سرزمینمان ، هماهنگ باشند .

ما فرمانروای تمام ساعت ها هستیم

تمام تلویزیون ها

میزهای ناهارخوری

جعبه های جادویی

من و دخترم فرمانروای تمام نمکدان ها هستیم

جافلفلی ها

و قاشق های نقره ای ...

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان در قلعه های آفتاب گیر نشسته ایم

کتاب می خوانیم و به تمام کیف ها ، کتاب ها ، دفترهای مشق و حتی قلم ها فرمانروایی می کنیم

ما از تمام نویسندگان جهان دعوت کرده ایم

که داستان های پدربزرگ ها و مادربزرگ ها را بنویسند

از شاعران تقاضا کرده ایم

که شعرهای آهنگین از عشق بسرایند

به دست اندرکاران نظام آموزشی حکومتمان ابلاغ کرده ایم

مسائل سخت ریاضی را دور بریزند

ما فرمانروا هستیم

و معادلات آسانتری را در کتابهای ریاضی جا می دهیم .

من و دخترم روی تخت پادشاهی مان نشسته ایم عکس می گیریم

روی دیوار خانه می زنیم

و فرمان داده ایم تا تمام کودکان سرزمینمان ، عکسی به یادگار بگیرند

با پدر ، مادر ، مادربزرگ ، پدربزرگ ، برادرها و خواهرهایشان

حتی با برادران و خواهرانی که در شکم های مادرانشان خوابیده اند

یا برادران و خواهرانی که تازه عروس و داماد شده اند

قاب کنند و به دیوار خانه در کنار پنجره ها بکوبند .

دستور داده ایم زین پس عهد نامه ی باستانی ما در مکتب خانه ها مشق شود

عهدنامه ای که در آن برای تمام موجودات ، حتی ذراتی که هنوز ناشناخته اند حق و حقوقی است

ما اعتقاد داریم

حق تمام موجودات زنده بر روی زمین تنها صلح است و آرامش

رفاه است و خنده

شادی است و خوشبختی .

یادمان باشد ما فرمانروای دستورهای خودمان نیز هستیم

روی تخت پادشاهی مان می نشینیم و بر قلعه های بلند پلاستیکی حکم می رانیم

عهدنامه تنظیم می کنیم

و برای روشنایی جهان تلاش  می کنیم .

 

از : محمد حسین صفری رودبار

زمستان 93

09126769426

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خانه آفرینش ... دوستدار محیط زیست ...
ما را در سایت خانه آفرینش ... دوستدار محیط زیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : safarbabooa بازدید : 147 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 18:25